صاعقه

وبلاگ-کد لوگو و بنر
سلیمان محمدی - راه آسمان
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فریب شیطان زینت می دهد و به طمع می اندازد . [امام علی علیه السلام]
 
سه شنبه 91 بهمن 3 , ساعت 2:5 عصر

خوبی ها و بدی هاى شما به خودتان باز مى گردد . شاید بارها و بارها این جمله را شنیده باشیم و به راحتی از کنار آن میگذریم لازم نیست جنایت کنیم تا نگران باز تابش باشیم هر فکر سوء برای دیگران و یا هر عملی به ضرر دیگری ابتدا گریبان خود ما را میگیرد و اگر ما واقعا به کنه آن پی ببریم دیگر به راحتی تن به گناه نمیدهیم برای این و آن نقشه نمیکشیم به راحتی برای موجه جلوه دادن خود از دیگران بد گویی نمیکنیم کدام آدم عاقلی بر میدارد تیشه به ریشه خود بزند یک عمل کوچک میتواند ابعاد عظیمی داشته باشد گاهی عمل نادرست ما فقط دامان خودمان را میگیرد اما گاه تا قیامت عده ای را گرفتار میکنیم . باید مواظب باشیم چه میگوییم چه مینویسیم و انتشار میدهیم هر جمله ما ممکن است الگویی بشود برای عمل دیگری مسؤلیت دارد نمیتوان از زیر آن شانه خالی کرد. و هرگاه بازتاب عملمان برگشت باید آگاه باشیم که این چیزی جز بزر دیروز کشته مان نیست !

چه بسیار بودند کسانى که سنت هاى زشت و ناروا و قوانین ظالمانه و بدعت هاى غیر انسانى گذاردند و سرانجام دامان خودشان و دوستانشان را گرفت ، و در همان چاهى که براى دیگران کنده بودند افتادند.

مخصوصا ایجاد فساد در روى زمین ، و برترى جوئى و استکبار از امورى است که اثرش در همین جهان دامان انسان را مى گیرد.

در حقیقت همانگونه که سرچشمه نعمت هاى بى پایان اعمال مؤ منان پرهیزگار است ، سر چشمه عذاب جاودان نیز اعمال سوء بشر است.

چه ظلم و ستمى از این بالاتر که انسان آیات الهى را تکذیب کند، و تیشه بر ریشه سعادت خود زند و « وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ کَذِبًا أَوْ کَذَّبَ بِآیاتِهِ إِنَّهُ لاَ یفْلِحُ الظَّالِمُونَ » (1) ؛ و کیست ستمکارتر از آن کس که بر خدا دروغ بسته یا آیات او را تکذیب نموده؟ بى تردید، ستمکاران رستگار نمى‏شوند.

آرى قرآن سرچشمه اصلى همه سعادت ها و شقاوت ها را خود انسان و اعمال او مى شمرد نه مسائل پندارى که گروهى براى خود درست کرده اند.

مصائب شما از خود شما است !

این تصور براى بسیارى وجود دارد که گمان مى کنند رابطه اعمال انسان با جزاى الهى همان رابطه قرار دادى است که شبیه آن در مورد قوانین دنیا و پاداش و کیفر آن وجود دارد، در حالى که این ارتباط به یک نوع ارتباط تکوینى شبیه تر است تا ارتباط تشریعى و قراردادى ، و به تعبیر دیگر پاداش کیفرها بیشتر بازتاب طبیعى و تکوینى اعمال انسان ها است که دامن آنها را مى گیرد.

اگر با تمام تلاش و کوششى که انجام دادى باز هم گرفتاری ها بر تو چیره شد، بدان گناهى کرده اى که نتیجه و کفاره اش دامانت را گرفته ، به اعمال گذشته ات بیندیش ، و از گناهانت استغفار کن ، و خویشتن را بساز و ضعف ها را اصلاح نما.

در یکى از خطبه هاى نهج البلاغه آمده است : ما کان قوم قط فى غض نعمة من عیش ، فزال عنهم ، الا بذنوب اجترحوها، لان الله لیس ‍ بظلام للعبید، و لو ان الناس حین تنزل بهم النقم ، و تزول عنهم النعم ، فزعوا الى ربهم بصدق من نیاتهم ، و وله من قلوبهم ، لرد علیهم کل شارد، و اصلح لهم کل فاسد ؛ هیچ ملتى از آغوش ناز و نعمت زندگى گرفته نشد، مگر بواسطه گناهانى که انجام دادند، زیرا خداوند هرگز به بندگانش ستم روا نمى دارد، هرگاه مردم در موقع نزول بلاها و سلب نعمت ها با صدق نیت به پیشگاه خدا تضرع کنند، و با دل هاى پر اشتیاق و آکنده از مهر خدا از او درخواست جبران نمایند، مسلما آنچه از دستشان رفته به آنها باز مى گرداند و هرگونه مفسده اى را براى آنها اصلاح مى کند .

در " جامع الاخبار" حدیث دیگرى از امیر مؤ منان على (علیه السلام ) نقل شده است که فرمود: ان البلاء للظالم ادب ، و للمؤ من امتحان ، و للانبیاء درجة و للاولیاء کرامة .

بلاها براى ظالم تأدیب است ، و براى مؤ منان امتحان ، و براى پیامبران درجه ، و براى اولیاء کرامت و مقام است.

در حدیث دیگرى در کافى از امام صادق (علیه السلام ) آمده است که فرمود: ان العبد اذا کثرت ذنوبه ، و لم یکن عنده من العمل ما یکفرها، ابتلاه بالحزن لیکفرها ؛ هنگامى که انسان گناهش افزون شود و اعمالى که آنرا جبران کند نداشته باشد خداوند او را گرفتار اندوه مى کند تا گناهانش را تلافى کند .

تازه همه اینها غیر از گناهانى است که خداوند طبق صریح آیه فوق مشمول عفو و رحمتش قرار مى دهد که آن نیز به نوبه خود بسیار است .

رفع یک اشتباه بزرگ

ممکن است کسانى از این حقیقت قرآنى سوء استفاده کنند و هرگونه مصیبتى دامنشان را مى گیرد با آغوش باز از آن استقبال نمایند و بگویند باید در برابر هر حادثه ناگوارى تسلیم شد،به این بهانه که این خواست خدا بوده است و از این اصل آموزنده و حرکت آفرین قرآنى نتیجه معکوس یعنى نتیجه تخدیرى بگیرند که این بسیار خطرناک است .

هیچگاه قرآن نمى گوید در برابر مصائب تسلیم باش ، و در رفع مشکلات کوشش مکن ، و تن به ظلم ها و ستم ها و بیماری ها بده ، بلکه مى گوید: اگر با تمام تلاش و کوششى که انجام دادى باز هم گرفتاری ها بر تو چیره شد، بدان گناهى کرده اى که نتیجه و کفاره اش دامانت را گرفته ، به اعمال گذشته ات بیندیش ، و از گناهانت استغفار کن ، و خویشتن را بساز و ضعف ها را اصلاح نما.

در بعضى از روایات روى علم و دانشى که از انسان در میان مردم نیز مى ماند تکیه شده است .

مخصوصا در مورد سنت نیک و بد روایات متعددى داریم که به مردم هشدار مى دهد، مراقب باشند که بر اثر اعمال آنها چگونه سنتى در میان مردم باقى مى ماند.

مرحوم طبرسى در ذیل آیات مورد بحث حدیثى به این مضمون نقل مى کند که روزى شخصى در محضر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) برخاست و از مردم تقاضاى کمک کرد، همگى خاموش شدند، در این موقع یکى از اصحاب چیزى به سائل داد، بقیه نیز از او پیروى کرده و به مرد فقیر کمک مى کردند، پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: من استن خیرا فاستن به فله اجره ، و مثل اجور من اتبعه ، غیر منتقص من اجورهم ، و من استن شرا فاستن به فعلیه وزره ، و مثل اوزار من اتبعه غیر منتقص من اوزارهم : کسى که سنت نیکى بگذارد و دیگران به او اقتدا کنند پاداش خود را دارد، و همانند پاداش کسانى که از او پیروى کرده اند،

هنگامى که انسان گناهش افزون شود و اعمالى که آنرا جبران کند نداشته باشد خداوند او را گرفتار اندوه مى کند تا گناهانش را تلافى کند .

بى آنکه از اجر آنها کاسته شود، و کسى که سنت بدى بگذارد و از آن پیروى کنند، گناه خود را دارد و همانند گناهان کسانى که از او پیروى کرده اند، بى آنکه از گناهان آنها چیزى کاسته شود.

امیر مؤ منان على (علیه السلام ) نیز مى فرماید: فکیف بکم لو تناهت بکم الامور و بعثرت القبور هنالک تبلو کل نفس ما اسلفت و ردوا الى الله مولاهم الحق و ضل عنهم ما کانوا یفترون ؛ چگونه خواهید بود آنگاه که همه امور پایان پذیرد، قبرها زیر و رو شود، و همه شما در عرصه محشر حاضر شوید، آنجا است که هر کس هر عملى را قبلا انجام داده مى آزماید، و همگى به سوى خداوند که مولى و سرپرست حقیقى آنها است باز مى گردند، و کسانى را که به دروغ همتاى او قرار دادند از خاطر آن ها مى رود.

این آیات و روایات ابعاد مسئولیت انسان را در برابر اعمالش از دیدگاه اسلام منعکس مى کند و نشان مى دهد که تا چه حد هر انسانى در مقابل اعمال خویش مسئول است ، تا آنجا که ممکن است بعد از گذشتن هزاران سال آثارش براى او پاداشى نیک بیافریند، یا وزر و لعن و گناه به بار آورد.

دیگر نیازی به پرده پوشی یا توضیح نیست که چه کسی چه کرده است؟ چون در آخر همه ما در یکجا جمع مى شویم و خداوند ما و شما را در قیامت جمع مى کند و قاضى همه ما در آن روز یکى است آرى " بازگشت همه به سوى او است " (و الیه المصیر).

به این ترتیب هم خداى ما یکى است ، و هم سرانجام ما یکجاست ، و هم قاضى دادگاه و مرجع امورمان ، و از این گذشته همه در برابر اعمالمان مسئولیم ، و هیچیک امتیازى بر دیگرى جز به ایمان و عمل پاک نداریم .

ین بحث را با ذکر یک حدیث جامع پایان مى دهیم :

در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى خوانیم : ثلاث منجیات ، و ثلاث مهلکات ، فالمنجیات : العدل فى الرضا و الغضب ، و القصد فى الغنى و الفقر، و خشیة الله فى السر و العلانیة ، و المهلکات : شح مطاع ، و هوى متبع ، و اعجاب المرء بنفسه :

سه چیز است که سبب نجات آدمى است ، و سه چیز مایه هلاکت او است : اما سه چیز که باعث نجات او مى شود: دادگرى و عدالت در حالت خشنودى و غضب است ، و میانه روى در حالت غنا و فقر، و ترس از خدا در پنهان و آشکار.

و اما سه چیز که مایه هلاک آدمى است : بخلى است که انسان از آن پیروى کند، و هوا و هوس سرکش و حاکم ، و خودپسندى است .


جمعه 91 دی 22 , ساعت 10:25 صبح

ابوذر اى رسول خدا (ص )! مرا توصیه اى کن .
پیامبر تو را به (تقوا) سفارش مى کنم ، چرا که تقوا در راءس همه کارهاى توست .
ابوذر باز هم بفرمایید، بیشتر.
پیامبر بر تو باد قرآن خواندن و یاد خداى متعال ، چرا که تلاوت قرآن براى تو در آسمانها (یاد) است و در زمین ، (نور) )

تقوا عنوان کلى است ، پرواى از خدا در همه کارها. قرآن خواندن هم ، انس مستمر با آفریدگار و کلام اوست ، که تلاوت هر روزه ، (برنامه گرفتن ) از این منشور بى نظیر و جاویدان است . ابوذر قانع نیست ، بیشتر مى خواهد و بیشتر، از این رو، از حضرت مطالب بیشتر و مواعظ بلیغ ‌تر مى طلبد. این گفتگو ادامه مى یابد:
(ابوذر باز هم بیفزاى ، اى رسول خدا (ص )!
پیامبر بر تو باد (جهاد) . چرا که رهبانیت آیین من ، جهاد است .
ابوذر با زهم بیشتر، یا رسول اللّه (ص )!
پیامبر بر تو باد (سکوت ) ، مگر آنجا که حرف نیک بگویى ، چرا که سکوت و خموشى شیطان را از تو طرد مى کند و در امور دینى هم یاور توست .)

این هم جهاد است ، لیکن در جبهه درونى و در جهاد با نفس . گاهى کنترل زبان و مهار کردن سخنان ، از یک جنگ بیرونى دشوارتر است و قوّتى بیشتر مى طلبد. چه بسیار حرفها که بى پایه و بى مایه است و خاستگاه نفسانى دارد و وسوسه هاى ابلیسى انگیزه آن گفتار است ، پس خموشى گزیدن و رعایت سکوت و کم حرفى ، بستن راه شیطان است .
(ابوذر اى پیامبر، باز هم موعظه ام کن ، و بیشتر!
پیامبر از خنده زیاد بپرهیز، چرا که دل را مى میراند و نور چهره را از بین مى برد.
ابوذر باز هم ، یا رسول اللّه (ص )!...
پیامبر به پایین تر از خودت نگاه کن ، نه به بالاتر از خویش ، چرا که این سبب مى شود نعمتهاى خدا را درباره خودت ، کم مشمارى .)

در احادیث دیگر، این نکته با تفصیل بیشترى آمده است . در امور دنیایى و برخورداریها و مال و معیشت و زندگى ، باید به پایین تر از خود نگریست نه بالاتر. چون نظر به پایین تر، سبب مى شود انسان آنچه را هم که دارد قدر بشناسد و شکرگزار باشد. اما اگر به بالاتر از خود بنگرد و تمتعات و امکانات و رفاه و خانه و حقوق و... دیگران را ببیند، همیشه احساس کمبود مى کند و به دنیاطلبى و (تکاثر) مى گراید.
اما در امور اخروى و معنوى ، انسان باید به بالاتر از خود بنگرد (این در احادیث آمده است ). به آنکه علم بیشتر، تقواى افزونتر، خلوص و صداقت برتر دارد، و معرفتش بیشتر، اخلاقش نیکوتر و روحیاتش والاتر است . اینها قله هاى کمالند. توجه به این گونه افراد بالاتر از خود، سبب مى شود که انسان به ضعفهاى اخلاقى و معنوى خود واقف گردد و تلاش ‍ بیشتر کند تا به آن قله برسد و به آنچه دارد، قانع نگردد. چرا که مراتب کمال و معنویت انسان ، تا بى نهایت قابل رشد و فزایندگى است . برگردیم به کلمات نورانى حضرت رسالت :
(ابوذر اى رسول خدا (ص ) باز هم بر موعظه هاى خود بیفزاى .
پیامبر با خویشاوندانت رفت و آمد داشته باش ، هرچند آنها از تو قطع رابطه کنند. بینوایان محروم را دوست داشته باش و با آنان مجالست و همنشینى کن . (قبلاً هم گذشت که این کار، سبب زدودن (تکبر) مى شود و گُل تواضع را بر شاخه زندگیمان مى شکوفاند.)
ابوذر یا رسول الله ، باز هم !
پیامبر حق را بگو، هر چند تلخ باشد!
ابوذر باز هم ، اى پیامبر!
پیامبر در راه خدا، از ملامت و نکوهش ملامتگران نترس .)
(راستى ، در تعارض راه خدا و پسند مردم ، کدام یک را باید برگزید؟ کسانى از سرزنش و حرفهاى مردم مى هراسند و به همین خاطر، حرف حق را نمى گویند، به وظیفه عمل نمى کنند و از گرفتن یک (موضع مکتبى ) مى هراسند. اما مرد حق ، در راه خدا از هیچ ملامتى نمى ترسد. دیگران هرچه مى خواهند بگویند، اگر کارشان طبق رضاى خدا باشد، دیگران و حرفهایشان مهم نیست ...)
(ابوذر (آخرین سؤ ال ) یا رسول الله ، بیشتر موعظه ام کن !
اى ابوذر!...
آنچه از عیب و مسائل خویش مى دانى ، باید تو را از پرداختن به دیگران باز دارد و آنچه خود انجام مى دهى ، بر دیگران ستم مکن . در عیب انسان ، همین بس که از عیوب دیگران آن را بشناسد که از خودش نمى شناسد...)

در امثال فارسى ما نیز این گونه سخن زیاد است . سیر، یک روز به پیاز طعنه مى زند که چه قدر بدبویى !... پیاز مى گوید: تو از عیب خود بى خبرى ، از این رو به عیبجویى دیگران پرداخته اى . و به تعبیر دیگر: یک سوزن به خودت بزن ، یک جوالدوز به دیگرى . سبب پرداختن به ضعفها و عیوب دیگران ، آن است که از عیوب خود بى خبریم و یا فراموش ‍ مى کنیم و چیزى را بر دیگران ناروا و زشت مى شماریم که در خودمان نیز، همانها یافت مى شود. این خود، عیبى است بزرگ .
ابوذر مى گوید: پیامبر آنگاه دست بر سینه ام نهاد و فرمود:
(اى ابوذر!...
هیچ عقلى ، همچون تدبیر و آینده نگرى نیست ،
هیچ تقوا و وَرَعى ، همچون پرهیز از حرامهاى خدا نیست .
و... هیچ افتخار و شرافتى ، همچون (حسن خلق ) و خوش اخلاقى نیست !)

در اینجا، این سلسله نور و این آبشار حکمت ، پایان مى پذیرد. اساسى ترین حکمتها و اندرزهایى که براى دین و دنیایمان سودبخش است ، توجه به آنها، ما را به فلسفه بلند و ناب هستى و حیات ، نزدیکتر مى سازد.

در این نوشتار، در آستان روایت شریفى بودیم که نصایح حضرت رسالت را صحابى گرانقدر، (ابوذر غفارى ) برایمان نقل مى کرد.
امید است روشنى بخش دل و جانمان بوده باشد و چراغ راه و راهگشاى زندگیمان ،
که ما (حیات طیبه ) خویش را، مدیون ارشادهاى اولیاء خداییم .

 

 

منبع: وبلاگ منتظران


جمعه 91 دی 15 , ساعت 8:30 عصر

کلمه لباس از مصدر لبس به معنای شبهه و اشکال و عدم وضوح وسیله ای برای از نظر دور داشتن شکل اصلی بدن و تغییر شکل دادن آن و آن را به شکل و گونه ای دیگر درآوردن است .

لباس

در قرآن کریم از انواع و اقسام لباس نام برده شده است ،که هر کدام ویژگی و خصوصیت خاص خود را دارند . برخی از آنها مربوط به ظاهر انسان و برخی دیگر مربوط به باطن وی می باشد .انسان به تناسب وجودش دارای دو بعد مادی و معنوی است .

اولین لباسش ، لباس ظاهری یا مادی است که برای زینت دادن ظاهر و پوشش بدن و حفظ عیوبش مورد استفاده قرار می گیرد.انسانی که عاری از لباس ظاهر است منظری کریه و ناپسند دارد . لباس معنوی او تقوی است و همین پوشش معنوی در این دنیا ، به صورت لباس و پوشش در آخرت مجسم می شود . آنان که لباس تقوی بر تن کردند در آخرت عریان نمی مانند .

کتاب الهی از پنج نوع لباس در آیات نورانیش نام می برد :

1-لباس مادی یا ظاهری ، 2-لباس طبیعی ،3-لباس معنوی ،4-لباس بهشتی ، 5-لباس جهنمی

لباس مادی

لباس و پوشش یک نماد فرهنگی ، اجتماعی ، مذهبی و ملی انسان به حساب می آید که بیانگر روحیات فرد لباس می باشد .لباس و پوشش نشانه شخصیت ، تربیت و فرهنگ انسانی است.

یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْءَاتِکُمْ وَرِیشًا وَلِبَاسُ

اى فرزندان آدم در حقیقت ما براى شما لباسى فرو فرستادیم که عورت هاى شما را پوشیده مى‏دارد و [براى شما] زینتى است(اعراف/26)

بر طبق آیات ذکر شده ،لباس 3کار مهم برای انسان انجام می دهد :

1- انسان را از عوارض بد طبیعی و غیر طبیعی حفظ می کند .

2- نگهبان جسم وجان انسان است .

3- مایه آراستگی و زینت و موجب حفظ حیثیت و آبرو می شود .

کلمه سندس به معنای لباس نازک از حریر و دیباست و استبرق لباسی ضخیم و براق از دیبا و ابریشم است . این واژه 3 بار در قرآن ذکر شده ااست (دخان /53)(انسان/21)(کهف/31) خضراء به معنی سبز رنگ است که زیباترین و بهترین رنگ می باشد

در دنیا و آخرت لباس خوب نعمت است و در فرمایش امام صادق (علیه السلام) کرامتی است که خداوند با آن فقط اولاد بنی آدم را مکرم و گرامی داشته است .

لباس بهشتی

خداوند مهربان در قرآن مجید به آن انسانهایی که دارای ایمان و عمل صالح و آراسته به حسنات اخلاقی هستند وعده لباس های فاخر بهشتی داده و فرموده به جزای عمل آنان ،در بهشت آراسته به لباس هایی می شوند که عنایت و لطف حضرت دوست برای آنان مقرر کرده است .

أُوْلَئِکَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ یُحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَیَلْبَسُونَ ثِیَابًا خُضْرًا مِّن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَّکِئِینَ فِیهَا عَلَى الْأَرَائِکِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقًا

آنانند که بهشت هاى عدن به ایشان اختصاص دارد که از زیر [قصرها]شان جویبارها روان است در آنجا با دستبندهایى از طلا آراسته مى‏شوند و جامه‏هایى سبز از پرنیان نازک و حریر ستبر مى‏پوشند در آنجا بر سریرها تکیه مى‏زنند چه خوش پاداش و نیکو تکیه گاهی. (کهف /31)

بندگی

اشاره بسیار ظریف این آیه به این نکته است که شما برای زندگی اخروی و حیات ابدی نیاز به پوشش دارید و مهم اینکه باید از اینجا این لباسها را برای خود تهیه کنید و برای توشه آخرتتان بفرستید .

در بهشت گرما و سرمای شدیدی وجود ندارد تا به وسیله پوشیدن لباس رفع شود بلکه نوع پوشش از جهتی ، زیبایی ، زینت ، درجه و مقام هر کسی را نشان می دهد .همچنانکه در این دنیا پوشش و لباس ما از حیث قیمت و جنس نشان دهنده تمکن مالی و سلیقه و شخصیت ما می باشد .

آیه تاکید براین دارد که لباس بهشتی فقط با ایمان و عمل صالح در این دنیا معامله می گردد . 

لباس های حریر و ابریشم فاخر

یَلْبَسُونَ مِن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَقَابِلِینَ

پرنیان نازک و دیباى ستبر مى‏پوشند [و] برابر هم نشسته‏اند.(دخان/53)

کلمه سندس به معنای لباس نازک از حریر و دیباست و استبرق لباسی ضخیم و براق از دیبا و ابریشم است. این واژه 3 بار در قرآن ذکر شده ااست (دخان /53)(انسان/21)(کهف/31) خضراء به معنی سبز رنگ است که زیباترین و بهترین رنگ می باشد .

بهشت

 

ویژگی لباس های بهشتی

رنگ لباس :

رنگ سبز حد وسط بین رنگهاست و اثر ملایم و ارام بخشی دارد و رنگ مناسب زندگی است که به عنوان لباس بهشتی ها بیان شده است :

عَالِیَهُمْ ثِیَابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ

[بهشتیان را] جامه‏هاى ابریشمى سبز و دیباى ستبر در بر است (انسان /21)

جنس لباس :

جنس لباس اثرات گوناگونی بر سلامتی جسم و روح دارد زیرا به طور مستقیم با بدن تماس دارد و آثار سریع و دائمی به بار می آورد .

1-تولید و انتقال بار الکتریکی

2-قابلیت نفوذ پوشاک

3-بازتاب و دفع تشعشعات درونی و بیرونی

بعضی از لباسها از جنس مواد پلاستیکی تهیه می شوند که مولد و انتقال دهنده با الکتریکی است و افزایش بار الکتریکی در بدن ، موجب افزایش رفتار غیر ارادی شده و منشاء عصبانیت و اضطراب درونی می شود هر چقدر جنس لباس طبیعی باشد برای بدن بهتر است مثل حریر ، ابریشم ، پنبه.

لباس باید جذب اکسیژن ، دفع سموم و عمل تعریق را درست انجام دهد . اگر لباس بتواند حرارت حاصل از بدن را به طور مناسب دفع کند مایه سلامتی و رفاه حاصل می شود . همه این خصوصیت در بهترین پارچه ها و جامه های بهشتی چون حریر و ابریشم جمع شده است .

بهترین لباس در دنیا و آخرت لباس تقوی می باشد . امام صادق (علیه السلام)می فرماید :زینت بخش ترین لباس برای مومن ، لباس تقوی است و نرم و ملایم ترین آن ایمان می باشد

لباس معنوی

لباس معنوی که اطهر و اتم آن تقوی است وَلِبَاسُ التَّقْوَىَ ذَلِکَ خَیْرٌ. از عظیم ترین و پر منفعت تریت نعمت های الهی نسبت به عبد است. این لباس است که در دنیا انسان را از تمام آلودگی های اعتقادی ، عملی و اخلاقی حفظ کرده و در آخرت از عذاب الهی در امان حضرت حق برده و بالاترین درجات بهشت را نصیب انسان می کند .

دنیا بهشت و جهنم خاموش است

تجسم اعمال دنیایی ما در آخرت نوع امکانات زندگی ما را در آخرت تعیین می کند اگر در آیات قرآن اشاره شده است که خوردن مال یتیم خورنده آتش است ، ترسیم باطن اعمال مااست پس ترسیم لباس بهشتی همان باطن ایمان و عمل صالح است .

یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْءَاتِکُمْ وَرِیشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَىَ ذَلِکَ خَیْرٌ ذَلِکَ مِنْ آیَاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ

اى فرزندان آدم در حقیقت ما براى شما لباسى فرو فرستادیم که عورت هاى شما را پوشیده مى‏دارد و [براى شما] زینتى است و[لى] بهترین جامه [لباس] تقوا است این از نشانه‏هاى [قدرت] خداست باشد که متذکر شوند.(اعراف /26)

بهترین لباس در دنیا و آخرت لباس تقوی می باشد . امام صادق (علیه السلام)می فرماید :زینت بخش ترین لباس برای مومن ، لباس تقوی است و نرم و ملایم ترین آن ایمان می باشد .

پس از هم اکنون به فکر فردا باشیم آنچه با دستان خود می فرستیم قصر ما را در بهشت می سازد و باغ های بهشتی را برای ما مزین می سازد خودمان با اعمالمان انتخاب می کنیم در بهشت باشیم یا جهنم ،

چه لباسی بر تن کنیم ، لباس بهشتی یا جهنمی ؟ با تقوی و پرهیزگاری می توانیم زیباترین و فاخرترین لباسها را در دنیا و آخرت بپوشیم .


سه شنبه 91 دی 12 , ساعت 12:28 عصر

هرچند که ممکن است این فعالیت صورت گرفته نقص هایی هم داشته باشد ولی در مجموع به عنوان اقدامی نوین در بهره گیری از مفاهیم و آموزه های قرآن و تلفیق آن با نیازهای عمومی جامعه می تواند موجب بسترسازی و ایجاد انگیزه برای قشرهای مختلف باشد که بیش از پیش در عرصه های مختلف از این کتاب آسمانی راهگشا و سعادت بخش بهره ببرند.

به گزارش شیعه آنلاین به نقل از رهوا، انتخاب اسم فرزند، از روی قرآن کریم براساس یک پژوهش قرآنی و برای نخستین بار انجام شد. برای نخستین بار و طی یک تحقیق قرآنی، اسامی پسران و دختران از لابه لای آیات روحبخش قرآن کریم جمع آوری شد.
حسن خسروی یک مدرس دانشگاه که بیش از 25 سال است به آموزش علوم قرآنی در سطوح مختلف اشتغال دارد می گوید: از آنجایی که بعد از تولد هر نوزاد معمولاً پس از اطلاع از صحت و سلامتی و پسر یا دختر بودن آن، موضوع انتخاب اسم اهمیت که بعضاً پاره ای مشکلات و اختلاف سلیقه ها را نیز در پی دارد، بر آن شدم تا کاری کنیم که خانواده ها راهنمایی بشوند و با مراجعه به قرآن کریم که بالاترین راهنما و چراغ هدایت ما انسان هاست، نام فرزند خود را از روی آن انتخاب کنند.
حسن خسروی در ادامه می‌گوید: در این تحقیق قرآنی سعی شد تا اسامی رایج پرکاربرد و مقبول عامه که بیش از 120 اسم می‌باشد استخراج و به همراه آدرس آن گردآوری و تنظیم شود، تا انشاءالله خانواده های محترم و جامعه قرآن دوست ما بتوانند با تمسک و انس با قرآن بیش از پیش از مفاهیم و مطالب انسان ساز آن بهره مند شوند.
وی عنوان می‌کند: اتفاقاً در حین انجام تحقیق دریافتیم که چه اسامی زیبا و پرمحتوایی در میان اسامی دختران و پسران در قرآن می توان یافت که واقعاً می تواند مبنا و ملاک خوب و افتخارآمیزی برای انتخاب اسم فرزندانمان باشد؛ چرا که از جمله حقوق فرزند بر والدین آن است که نام نیک برای او انتخاب کنند و چه منبع و مأخذی بهتر از قرآن که نام فرزند خود را متبرک با اسامی قرآنی نماییم. باشد که همه ما مشمول شفاعت قرآن و عترت قرار گیریم.
خسروی در پایان می‌گوید: هرچند که ممکن است این فعالیت صورت گرفته نقص هایی هم داشته باشد ولی در مجموع به عنوان اقدامی نوین در بهره گیری از مفاهیم و آموزه های قرآن و تلفیق آن با نیازهای عمومی جامعه می تواند موجب بسترسازی و ایجاد انگیزه برای قشرهای مختلف باشد که بیش از پیش در عرصه های مختلف از این کتاب آسمانی راهگشا و سعادت بخش بهره ببرند.
اسامی استخراج شده از قرآن کریم به این شرح است:
اسامی پسران:
*نام *نام سوره *آیه *معنی
رحمان حمد یک بخشنانده ـ رحمتگر
رحیم حمد یک مهربان ـ بسثیار رحم کننده
مالک حمد 4 صاحب ـ دارنده
فتح‌الله بقره 76 گشایش الهی ـ فتح و گشودن خداوند
محرم بقره 85 حرام شده ـ نام اولین ماه قمری ـ تحریم شده
رسول بقره 87 فرستاده ـ کسی که رسالتی را بر عهده دارد
جبرییل بقره 98 نام فرشته مقرب الهی و امین وحی بر پیامبر اکرم (ص)
سلیمان بقره 102 نام یکی از پیامبران الهی
احد بقره 102 یکی از صفات خداوند به معنی یگانه ـ واحد ـ تک
قدیر بقره 106 بسیار قدرتمند ـ قادر
ولی بقره 107 صاحب ـ سرور ـ سرپرست ـ مولا
نصیر بقره 107 یاورـ یاری دهنده
محسن بقره 112 نیک ـ نیکو ـ نیککار
ابراهیم بقره 125 نام یکی از پیامبران الوالعزم الهی که خانه خدا را بنا کرد
اسماعیل بقره 125 نام پسر حضرت ابراهیم که مادرش هاجر می‌باشد
یعقوب بقره 132 نام یکی از پیامبران الهی و پدر حضرت یوسف (ع)
اسحاق بقره ‌133 نام یکی از پیامبران الهی
رووف بقره 143 بسار دلسوز، کسی که رأفت دارد
حجت بقره 150 دلیل ـ برهان
شاکر بقره 158 شکرگزار
غفور بقره 173 آمرزنده، آمرزشگر
رمضان بقره 185 نام یکی از ماه‌های قمری ـ ماه روزه و نزول قرآن
عباد بقره 186 بندگان ـ جمع عبد
عزت بقره 206 بزرگی ـ عزت ـ عزیز بودن
نعمت بقره 211 بخشش
اکبر بقره 217 بزرگتر ـ بزرگ‌ترین
رحمت‌الله بقره 218 رحمت الهی، لطف خدا
داوود بقره 251 نام یکی از پیامبران الهی
علی بقره 255 بلند مرتبه ـ والا
عظیم بقره 255 بزرگ با عظمت
تراب بقره 264 خاک
حمید بقره 267 ستایش کننده، ستوده
حکمت آل عمران 269 حکمت (دانش و آگاهی)
وهاب آل عمران 15 بسیار بخشنده
رضوان آل عمران 15 خشنودی، رضایت
حسن آل عمران 37 نیکو ـ نیکویی
زکریا آل عمران 37 نام یکی از پیامبران الهی
محراب آل عمران 37 محل عبادت و سجده‌گاه
نبی آل عمران 68 صاحب خبر ـ پیامبر
نعمت‌الله‌آل عمران 103 نعمت خدا، خدادادی، خداداده
محمد آل عمران 144 نام آخرین پیامبر الهی ـ پسندیده ، ستایش شده
ایوب نساء 163 نام یکی از پیامبران الهی ـ صبر ایوب شهرت دارد
یونس نساء 164 نام یکی از پیامبران الهی که مدتی در دهان ماهی بود
برهان نساء 174 دلیل ـ علت
بشیر مائده 19 بشارت دهنده ـ کسی که خبر شادی بدهد
قادر انعام 37 توانا
یوسف انعام 84 نام یکی از پیامبران الهی و فرزند حضرت یعقوب(ع)
الیاس انعام 85 نام یکی از پیامبران الهی
صالح اعراف 73 نام پیامبر قوم ثمود
ماشاءالله اعراف 188 آنچه خدا بخواهد ـ خواست خدا
ایمان توبه (برائت) 23 ایمان
نورالله توبه (برائئت) 32 نورالهی ـ نور خدا
شفیع یونس 3 شفاعت کننده
ضیاء یونس 5 نور، روشنی، روشنایی
اصغر یونس 61 کوچک‌تر، کوچک‌ترین
مجید هود 73 بزرگوار، تمجید شده
رشید هود 78 صاحب عقل و خرد، رشد یافته ـ بالغ
سعید هود 105 خوشبخت، سعادتمند
عطاء هود 108 بخشش، موهبت
غلام یوسف 19 پسر، نوکر
شاهد یوسف 26 گواه، ناظر، شاهد
امین یوسف 54 کسی که امانت را رعایت می‌کند
روح‌الله یونس 87 روح خدا، لقب حضرت عیسی (ع)
جبار ابراهیم 15 صاحب قدرت و زور، سختگیر
شهاب حجر 18 نام سنگ‌های آسمانی
جمال نحل 6 زیبایی
سبحان اسراء 1 منزه، پاک، پاکیزه
شکور اسراء 3 بسیار شکرگزار
منصور اسراء 33 پیروز
خلیل اسراء 73 دوست، صفت، حضرت ابراهیم (ع)
محمود اسراء 79 ستایش شده ـ ستوده
فردوس کهف 107 بهشت
عبدالله مریم 30 بنده خدا
صادق مریم 54 راستگو، درستکار
طه طه 1 نامی برای پیامبر اکرم (ص) از حروف مقطعه قرآن
غفار طه 82 آمرزنده، بخشنده
سینای مومون 20 محل عبادت حضرت موسی (ع) ـ طور سینا
مصباح نور 35 چراغ
هادی فرقان 31 هدایت کننده
فواد قصص 10 دل ـ قلب
صباح صافات 177 صبحگاه
یدالله فتح 10 دست خدا
متین ذاریات 58 دارای متانت و وفار ـ سنگین و استوار
جلال الرحمن 27 صاحب بزرگی و عظمت
حسان الرحمن 70 نیکو ـ نیک
احمد صف 6 یکی از نام‌های پیامبر اکرم
ودود بروج 14 دوست ـ یار
حافظ طارق 4 نگهدارنده ـ نگاهبان
نصرالله نصر 1 یاری خدا
صمد توحید 2 بی‌نیاز

اسامی دختران:
دنیا بقره 85 جهان ـ عالم ماهده ـ دنیا
الهه ـ اله بقره 133 خدا ـ معبود
ندا بقره 171 صدا، ندا، نوا
آتنا بقره 200 به ما بده، عطا کن به ما ـ فعل امر
مولود بقره 233 تولد یافته، متولد
سکینه بقره 248 آرامش، سکون، آرامش خاطر
مریم بقره 253 نام مادر حضرت عیسی (ع)
طیبه آل عمران 38 پاک و پاکیزه
هدی آل عمران 73 هدایت
منیر آل عمران 184 نورانی، روشن
مبنیا نساء 20 روشن ـ اشکار
میثاق نساء 154 عهد و پیمان
رضوانه مائده 16 خوشنودی ـ رضایت
ملوک مائده 20 پادشاهان، جمع ملک
صدیقه مائده 75 زن راستگو
مائده مائده 112 غذا، سفر غذا
قمر انعام 77 ماه
زینب اعراف 123 شهر
مدینه اعراف 123 شهر
عشرت اعراف 160 عدد 10 ـ خوشی
اسماء اعراف 180 اسم‌ها، نام ها
حدیث اعراف 185 گفتارـ حدیث ـ سخن
شوکت انفال 7 بزرگی
هاجر انفال 72 هجرت کننده
اعظم توبه 20 بزرگ ـ والا ـ بزرگتر
فضه توبه 34 گنج ـ نفره ـ نام کنیز حضرت زهرا (س)
لیلا یونس 24 شب ـ شبانه
کوکب یوسف 5 خواب ـ رویا
رویا یوسف 36 خواب ـ رویا
هما یوسف 36 نوعی مرغ ـ آن دو نفر
زکیه کهف 76 پاک شده
عذرا کهف 76 عذر معذرت
فردوس کهف 107 بهشت
بهجت نمل 60 شادی
مهین سجده 8 مانند ماه
سلاله سجده 8 تداوم نسل
فرح شوری 48 شادی ـ شادمانی
کبری دخان 16 بزرگ
محیا جاثیه 21 زندگی ـ زندگانی
سیما فتح 29 چهره ـ روی ـ صورت
سحر قمر 34 سحر و جادو ـ سحر (صبح زود)
مرجان الرحمن 22 نوعی جاندار دریایی
یاقوت الرحمن 58 نوعی سنگ گرانقیمت
راضیه حاقه 21 خوش ـ راضی ـ خوشنود
عالیه حاقه 22 بلند مرتبه
طهورا دهر 21 پاک ـ پاکیزه
ساهره نبأ 14 زمین هموار
مرضیه فجر 28 راضی ـ خوشنود شده
مطهره بینه 2 پاک ـ پاکیزه
کوثر کوثر 1 حوض و چشمه کوثر، حضرت زهرا (س))


یکشنبه 91 دی 10 , ساعت 2:37 عصر

با توجه به اهمیتی که همسر در زندگی دارد و آثاری که بر آن مترتب است و نقشی که هر یک از زن و مرد در آن دارند، می بایست برای انتخاب همسر ملاک ها و دستورالعمل هایی باشد تا با توجه به آن ملاک ها، همسر مورد نظر خود را انتخاب نمایند و سعادت دنیا و آخرت را بدست آورند.

موانع ازدواج در حقوق ایران

 

در ازدواج، افراد دارای سلیقه های مختلفی هستند و هر شخصی برای خود ملاک هایی در نظر می گیرد، امّا از نظر قرآن و سنت این موارد ملاک قرار گرفته است:

1. اسلام و ایمان:

یکی از شرایط انتخاب همسر که در واقع شریک زندگی است، اسلام او و بُعد مذهبی عقیدتی فرد می باشد زن و مرد می بایست در این امر هم فکر و هم عقیده باشند و اگر یکی از آنها مشرک باشد، عقد و ازدواج آن ها باطل خواهد بود.

قرآن کریم، صراحتاً این مطلب را بیان می کند و می فرماید مرد مسلمان هرگز حق ندارد با زن مشرک ازدواج کند، ‌همینطور از ازدواج زنان مسلمان با مردان کافر منع کرده است و این نکته را یادآوری کرده است که ازدواج مردان مسلمان با کنیزان مسلمان بهتر است از ازدواج با زنان آزاده مشرک و همین طور ازدواج زنان مسلمان با بردگان مسلمان بهتر از ازدواج با مردان مشرک است: «وَ لا تَنْکِحُوا الْمُشْرِکاتِ حَتَّى یُ?ْمِنَّ وَ لَأَمَةٌ مُ?ْمِنَةٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْکُمْ وَ لا تُنْکِحُوا الْمُشْرِکِینَ حَتَّى یُ?ْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُ?ْمِنٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکُمْ؛[1] با زنان مشرک ازدواج نکنید، تا این که ایمان بیاورند و کنیز باایمان از زن مشرک بهتر است، اگرچه آن زن مشرک (از لحاظ زیبایی) مایة شگفتی شما باشد و به مردان مشرک زن ندهید تا این که ایمان بیاورند و بندة با ایمان از مرد مشرک بهتر است، اگرچه آن مرد مشرک مایة شگفتی شما باشد».

در ادامه حکمت این که ازدواج با مشرکان را حرام کرده است، بیان می کند: «أُولئِکَ یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ؛[2] آنها به آتش دوزخ می خوانند».

چرا که مسیر مشرک یک مسیر انحرافی است، مسیری است که به ظلمت و تباهی و جهنم ختم می شود.

در مقابل آن ها مسیر افراد م?من بهشت، رحمت، مودت و غفران است: «وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ»[3] در آیه شریفه، دعوت خداوند و مسیر او به جای دعوت و مسیر افراد م?من است، به جهت اینکه م?منین همه دعوت های آن ها، بلکه تمام شئون زندگی آن ها در مسیر خداوند متعال است. مسیر افراد م?من با مسیر افراد مشرک تفاوت اساسی و فاحشی دارد، مسیر فکری عقیدتی رفتاری آن ها مختلف است، چگونه با ازدواج که یک وحدت و یگانگی لازم دارد و همراه با رحمت و مودت است، جمع شود.

بنابراین یگانگی و وحدت که در ازدواج مطرح است با اختلاف عقیده و مذهب هرگز جمع نخواهد شد، نه تنها در دین و مذهب می بایست یکی باشند، در اخلاق هم می بایست، در یک مسیر باشند و در یک جهت حرکت کنند.

امام صادق ـ علیه السّلام ـ ، در روایتی دربارة همسر خوب می فرماید: هرگاه کسی از شما قصد ازدواج کرد، سزاوار است دو رکعت نماز بخواند و خدا را بخواند که همسری عفیف و امین، بادیانت و متواضع و حافظ ناموس و اسرار... نصیب وی نماید

به همین جهت است که در روایات تأکید شده که زن و مرد باید کفو یکدیگر باشند و کفو م?من را افراد م?من و با ایمان دانسته است.

از پیامبر اکرم ـ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ـ ، س?ال شد که کفو چیست و چه کسانی کفو یکدیگر هستند؟ فرمود: «الم?منون بعضهم اکفاء بعض»[4]

حجاب

 

2. هم سنخ بودن در پاکدامنی:

از نظر قرآن کریم، طبع پاکی که به گناهان آلوده نشده، طالب پاکی است؛ چنین طبعی جز مجذوب پاکی نمی شوند و جز پاکی را به خود جذب نمی کند: «الْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ؛[5] زن های پلید برای مردهای پلید و مردهای پلید برای زن های پلید و زنان پاک برای مردان پاک و مردان پاک برای زنان پاکند»

مراد از خبیث بودن که دسته ای از زنان و مردان را متصف به آن کرده است یا طیب بودن دسته دیگر، همان جنبه های عفت و ناموسی است و لاابالی بودن نسبت به تقیدات مذهبی، اخلاقی و ناموسی است این معنای اولی آیه است، امّا از نظر ملاک و علت معنای وسیعی دارد که منحصر به آلودگی و پاکی جنسی نیست، بلکه هرگونه ناپاکی فکری، عملی و زبانی را شامل می شود.

3. تواضع، توبه، عبادت خداوند، اطاعت فرمان خدا:

قرآن کریم در سوره تحریم به شش وصف برای همسران خوب اشاره کرده و می فرماید: «مُسْلِماتٍ مُ?ْمِناتٍ قانِتاتٍ تائِباتٍ عابِداتٍ سائِحاتٍ؛[6] همسرانی مسلمان، م?من، متواضع، توبه کار، عابد، اطاعت کنندة فرمان خدا...»

شخصی که می خواهد خانه و خانواده مسلمان و با ایمانی را بنا نهد، باید قبل از هر چیز همسر مسلمان و پاکدامنی را جستجو کند وگرنه بنای خانواده مسلمان و ساختار جامعه اسلامی مدت ها به تأخیر می افتد و به زودی بنیان و اساس آن سست و ناپایدار و بسیار متزلزل و آسیب پذیر می گردد.

شخصی که می خواهد خانه و خانوادة مسلمان و با ایمانی را بنا نهد، باید قبل از هر چیز همسر مسلمان و پاکدامنی را جستجو کند وگرنه بنای خانواده مسلمان و ساختار جامعة اسلامی مدت ها به تأخیر می افتد و به زودی بنیان و اساس آن سست و ناپایدار و بسیار متزلزل و آسیب پذیر می گردد

 

4. ایمان و عمل صالح:

«مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُ?ْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً؛[7] هر کس (از مرد یا زن) کار شایسته کند و م?من باشد، قطعاً او را با زندگی پاکیزه ای حیات (حقیقی) بخشیم

5. تقوا:

«یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ؛[8] ای مردم! ما شما را از مرد و زن آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید، هر آینه گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست»

امام صادق ـ علیه السّلام ـ ، در روایتی درباره همسر خوب می فرماید: هرگاه کسی از شما قصد ازدواج کرد، سزاوار است دو رکعت نماز بخواند و خدا را بخواند که همسری عفیف و امین، بادیانت و متواضع و حافظ ناموس و اسرار... نصیب وی نماید»[9]

خلاصه آن که، دین مبین اسلام، در انتخاب همسر فوق العاده توجه دارد و پیروان خود را به دقت و احتیاط لازم دعوت نموده است.

جهت مطالعه بیشتر :

1. مسائل ازدواج و حقوق خانواده، علی اکبر بابازاده، دفتر تحقیقات و انتشارات بدر، 1378.

2. خانواده در قرآن، دکتر احمد بهشتی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1377.

3. زن در اندیشة اسلامی، مهدی مهریزی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1341.

4. تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی و دیگران، ج 24، ص 279، دارالکتب الاسلامیة.

پی نوشت ها

[1]. بقره/221.

[2]. بقره/221.

[3]. بقره/221.

[4]. کلینی، محمد، کافی، بی جا، آخوندی، چاپ سوم، 1367، هـ ق، ج5، ص 337.

[5]. نور/26.

[6]. تحریم/5.

[7]. نحل/97.

[8]. حجرات/13.

[9]. طوسی، محمد، التهذیب، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365 هـ . ش، ج7، ص 407، باب 35، حدیث1.


   1   2   3      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ